انگیزه هام رو برای نوشتن گم کردم. یک سفر بود مدت ها میدونستم باید شروع کنم. باید .. و شروع کردمش . اینجوری که جایی نمیرم و تمام جهان رو میگردم هم زمان ویزاش اومد. شادی دو روز گذشته من بی حد بود .. مدام تصویر میکردم که چه کار هایی میتونیم با هم بکنیم .. چقدر حس سپاس گذاری داشتم از جهان که بلاخره بهش داد . فکرم اینه که وقتی هدف ادم واقعی باشه جهان جلو آدم رو نمیگیره .. و اما روح من این روز ها صرف نظر از پستی و بلندی های سفر احساس میکنم که از حقیقت دفاع خیلی فرار کردم. هی حجم کار های انجام دادنی رو به تعویق انداختم . باید چیزایی رو یاد .. بگیرم که همه زندگی درسی ازشون فرار کردم .. روشهای آزمایشگاهی .. طیف سنجی. انواع سیستم های آزمایشگاهی که مدل ما در اون ها کاربرد داره اول خودم بعد هم خودم میدونم چقدددددر از خوندن مقاله های آزمایشگاهی سر در نمیارم . حالا یک صفه های اینترنتی هست که این هارو برای بچه های دبیرستانی توضیح داده من دارم اونجوری پایه یاد میگیرم . یک عالم حرف دارم . کی بترکم همشو بریزم نمیدونم ..
دوست داشتن- نقطه نجات آدمی ست-