۱- یکی از شرکت هایی که به تازه گی با شرکت ما همکاری میکنه بعد از یک مصاحبه صوری با آقایی به نام دیوید به من پیشنهاد کار به عنوان آنالیست داده. پیشنهاد یک قرار داد دو ساله بهم دادن با سقف حقوقی که بهشون گفتم. همه چی به نظر خوب میومد تا اینکه ما با فضولی فهمیدیم رییس کنونی من داره سعی میکنه با آشنا بازيی یکی از دوستان نزدیک خودش (آنیا) رو به جای رییس آینده من جایگزین کنه. آنیا هم سن و سال منه و یک آدم رییس مآب و دستوریه . حوصله ندارم داستانش رو بگم. اما چند روز باهاش کار کردم و چندان از هم کاریمون خوش حال نبودم . کاری که رییسم داره میکنه هیچ جاش به من ربطی نداره جز اینکه من حق دارم بدونم دارم به كدوم گروه منتقل ميشم و قراره با کی کار کنم. اینکه با دیوید مصاحبه میکنم و بعد از اینکه پیشنهادشون رو قبول کردم باید با آنیا که ازش خوشم نمیاد کار کنم تقلبه. امروز باهاش در این مورد صحبت می کنم. حتا اگه من از این آنیا خانوم خوشم هم میومد باید به من میگفت که با آنیا مصاحبه کنم نه با دیوید . البته حتما خودش هم نمی دونه تلاش هاش برای اینکه آنیا رییس اون جا بشه به ثمر میرسه
دوست داشتن- نقطه نجات آدمی ست-