Skip to main content

Posts

Showing posts from November, 2013

و این خیلی بد است.

کار کردنم نمی اید.  دوباره وقفه ایجاد شده بین روند کار کردنم و من بد جور تمرکزم پریده. هفته پیش که رفتم سفر وقتی برگشتم مدهوش و سر مست از سفر  بودم. خیلی خوش حال بودم که اونجا چند نفر رو دیدم که تو شرکت هایی کار میکردند که تهش من فهمیدم دوست دارم اونجاها کار کنم. همین شد که وقتی برگشتم دیگه دستم به این تحقیق بیچاره نمیره که نمیره.  هر بار که این جوری میشم چون ته وجودم رو میبینم  وحشتم میگیره, نمی خوام بی مسولیت باشم . و همین منو خیلی میترسونه .. بی وجدانی !!  امروز یک روز دیگه است که من پیش رو دارم . تا عصر که انگار به یک چشم به هم زدنی میگذره .  غمگین ام