فردا روز بزرگیه اولی برای بار اول میره مهد کودک گروه بچه های بزرگتر و دومی برای روز اول کامل میمونه مهد و من فردا ۸ ساعت کار میکنم مضطربم میترسم امشب وقتی یک ساعت دراز کشیدم و خوابم نبرد زدم بیرون از تخت . بخودم گفتم اضطرابم یه حسه دیگه، بیا زندگی کنیمش لباسای بچه ها رو اماده کردم کفشاشونو داشتم حاضر میکردم که دیدم حشره دور یکی از کفشاس عجیب بود.، کفشه رو دراوردم و یک پاکت نیمه خورده ساندیس تو جاکفشی پیدا کردم، بعد دست زدم به کفش بعدی و خیس بود نگاه کردم، دیدم یک از کفشای پشمی روفرشی که مال زمستون مهد اولی بود خیسه، اوردمش بالا و وای پر از کرم های ریز بود حالم دگرگون شد دیدم اخیرا با جا کفشی بازی میکنن و توش اسباب بازی میزارن در میارن ولی اخه ساندیس.. بعدم چرا کفشه کرم گذاشت درموردش یکم خوندم نمیدونم همون کرمیه که ادم رو مبتلا میکنه یا نه ولی خیلی شبیه بود خیلی هرچی بیشتر درباره کرم روده خوندم بیشتر از ابعاد خطرناک بودن این انگل وحشت کردم. قدیما چطوری تو روستا دووم میاوردن واقعا کرمی که خوک میتونه منتقل کنه خطرناک ترین کرم هاست حتی در یک مورد تو امریکای جنوبی، دی انای سلولهای سرطانی ر
دوست داشتن- نقطه نجات آدمی ست-