١. هر چقدر هم كه مسلط به جريان نگاه كنم نميتونم رد شدن (ريجكت) از يك جا كه روش حساب مي كردم رو با حال اروم سپري كنم. ديگه اينكه دم صبح خواب طلا رو مي ديدم با هم رفته بوديم مكه!! و من از گرماي اونجا كلافه بودم و همش ميموندم خونه .. از خواب كه پا شدم بعد از بيست ديقه طلا زنگ زد.. اتيشِ صحرايِ عربستان بود تو صداش و حرفاش.. ولي از خوبيهاي امروز اين بود كه معلوم شد تماما سالم هستم بعد از چك اپ دكتر، دومين خوشي خريدن يك بوته كوچولوي بگونياي قرمز و بستني بود و اخرش يك ورزش حسابي كه جونم در اومد و حالم خوب شد.. امروز در مجموع روز طبيعي بود تركيبي از خوشي و نا خوشي ٢ . اين روز ها من روز ها تو بهشت از خواب پا ميشم تو بهشت حمام ميگيرم ميرم بيرون تو بهشت افتابي قدم ميزنم و تو ارامش خونه بهشتي كه هر گوشه اش رو خودمون ساختيم زخم هاي گذشته رو اروم ليس ميزنم .. به خونه عموم اينا فكر ميكنم كه چقدر ممكنه سخت باشه.. به خونه هاي بقيه فاميلامون.. من خوشحالم كه از قبيله دور شدم .. از زخم هاشون و سخت گيري هاشون ..از جهان اون ها كه توش موندن در حال بد و مدارا يك اصله اصلا من نميخوام صد سال از اون موندن
دوست داشتن- نقطه نجات آدمی ست-