۲- یک خبر کوتاه و عمیق و خوب . در دو ماه گذشته دو تا قرض تاریخی که گرفته بودم پرداخت شد . پول فروش یک زمین موروثی رو با چندین کلک و روایت و پنهان کاری با موفقیت دریافت کردیم ( باورم نمیشه روابط در ایران در این حد پیچیده اند) و به اضافه مقداری که با ژان جمع کردیم به یک حساب سپرده ثابت به اسم بچه ها ریختیم .. و بچه ها سودش رو به صورت پول تو جیبی با مدیریت من دریافت میکنند! این یک موفقیت بزرگ در تاریخ خانواده محسوب میشه که هیچ کدوم از اعضاء هیچ وقت در طول این سالها یک حساب سپرده طولانی مدت نداشته اند ! من خیلی خوش حالم . خیلی زیاد.. که مغلوب بی پولی های مامان وقرض ها و مشکلات همیشه گی اش نشدم .. چون که هر دختر خوبی باید اول مشکلات مادرش رو حل کنه و دل اونو شاد کنه ..در واقع مادرم باید بره خودش دل خودشو شاد کنه و قرض هاش رو بده .. من این کارو از سال سوم لیسانس تا چند ماه پیش براش کردم.. همیشه و همیشه .. اما هیچ وقت انگار این چاه مشکلاتش پر نشد که نشد .. حالا اصلا شاید اون این طور دوست داره که همیشه مشکل داشته باشه .. من چرا مزاحم شم ..خوش حالم که مغلوب احترامات بین فامیلی نشد