Skip to main content

Posts

Showing posts from February, 2015

سرماخوردگي دلتنگي و بچه همسايه!

١-شايد عجيب باشه اما درست روزهايي كه بهترين اتفاقات دارند شكل ميگيرند من ترسيده و مضطربم. نه بخاطر شروع كارم و بقيه چيز هاي خوب.. بلكه يه پرنده غمگيني از صبح تو دلم اواز ميخونه تا شب.. يه حال قبل پريود مانندي..  مدام احساس ميكنم دنيا دوام نداره و اميدي نيست.. امشب فكر ميكرديم براي مامان بيمه سرطان بگيريم از ترس ديگه داشتم فرار ميكردم .. ترس از اينده..  شايد بي معني باشه اما ممكنه ريشه اين ياس در سرماخوردگي مزمني باشه كه افتاده تو خونمون  ژان از چارشنبه گذشته به شدت سرماخورده و من هم از ديروز.. البته من چون ديدم اون عفونت باكتريايي پيدا كرده سريع رفتم دكتر و داروهاي لازم رو گرفتم و خوشبختانه حالم خيلي بد نشد.. و بهتر از اون الان يك هفته است كه كلاس زبان نميرم.  دليلش شدت سرماخوردگي ژان و الان هم سرماخوردگي خودمه اما ته دلم از اين نرفتن تنبليم ارضا ميشه. ٢-به اهميت زبان فكر ميكنم. دلم براي فارسي اينقدر تنگ شده كه نگو.. امشب كه حرف ميزديم ارزو كردم ايكاش ميشد باهاش فارسي صحبت كرد .. نه لوس و شيرين و دست و پا شكسته...واقعي، عميق. بهش گفتم بيا جدي ياد بگير اما نگفتم چرا ..نگفتم احساس ميكنم

از بين نوشته هاي قديمي

نوشته زير رو وقتي نوشتم كه خوب نبودم  الان خيلي حالم بهتره از هر لحاظ  هدف دارم و احساس مفيد بودن ميكنم تو روزهام  اما خوبه وقتي گذشته رو دوره ميكنم و بخاطر ميارم چقدر طولاني سرگردون بودم بعد تموم شدن درس   ٥-٦ نوامبر ٢.١٤ امروز صبح تو يه هستل تو كلن بيدار شديم، يك هستل خييييلي شيك و تميز، ساعت ٢ ديشب رسيديم و تا سه حرف زديم.. تخت هاي هستل جدا از هم بود و ژان تخت طبقه بالا رو انتخاب كرد. گاهي كار هاي كودكانه اش لحظه ام رو عوض ميكنه. مثل همين انتخاب تخت طبقه بالا بين ٣ تا تخت خالي :)  صبح به زور پا شدم خوابم كافي نبود. موهامو كه ديشب بافتم تا فر منظم بشه باز كردم و كرم و تافت بهش زدم و در همون حين فكر كردم واقعا چه اهميتي داره؟ هيچ كس در اون نمايشگاه پشيزي براي من و موهاي فر منظم ام اهميتي نميده، براي من هم اهميتي نداشت، فقط دوست داشتم احساس خوبي از خودم داشته باشم. اين روزها در چاق ترين روزهاي زندگيم ام، بيشتر لباسهام برام تنگ شدن. خلاصه با هم پوشيديم رفتيم نمايشگاه مديكا در دوسلدورف كه خيلي بزرگ بود و يك عالمه شركت همه لوازم پزشكي شون رو ارائه كردن.. حجم نمايشگاه اونقدر زياد بود كه اگ