- Get link
- Other Apps
۱. شب سال نوه مثل تمام شش سال گذشته این شب رو مهمون پدر و مادر خارجی م اینگلا و انزو بودیم امسال موقع تحویل سال و تمام اون آتیش بازی پر از زیبایی -با پس زمینه موسیقی کلاسیک و شامپاین- میتونست رومانتیک و پر از حس های شیک باشه , اما غم بود و دلتنگی. همیشه وقتی به مردنم فکر کردم این تصویر اومد تو ذهنم که اگه تا پیری عمر نکنم و مثل خیلی های دیگه مریض بشم, مخصوصا اگه تو جوونی باشه از ته وجودم میسوزم و میگم چقدر غیر منصفانه , چه حیف, چرا من اینقد کم عمر میکنم در حالی که میتونست خیلی بیشتر باشه امشب, یکم مست و یکم سنگین, اما این برام حل شد اگه روزی, از امروز تا هر وقت زندگیم, ناقوس تمام شدن عمرم رو شنیدم, بیاد خودم میارم که چه جان های عزیز و جوانی گرفته شدند . چه بچه های زیبا و معصومی کشته شدند. جسد چه نوجوون های شاداب و ماجرا جو و پر انرژی ای رو در خفا و شبانه به خاک سپردند. مادرهای زیبایی که بچه هاشون سر گورشون خاک چنگ زدن, پدر های که تا ابد داغدار نیومدن زن و فرزندشون شدن . اخ از اندوه غیر منصفانه مادر های داغدار چی بگم .. وقتی یادم میاد در چند سال گذشته چه بر سر بچه های کم سن و