Skip to main content

Posts

Showing posts from June, 2022

بعد از اینکه دومی بدنیا امد و یک ساله شد

دیروز پیش خانوم ر، تراپیستم بودم تو تمام این سالها دستم رو محکم نگهداشت و نگذاشت بیفتم، مادری که از مادر بیولوژیکم دریافت نکردم از اون گرفتم دیروز بمن گفت تو نیاز به یک سنگ صبور داری که تمااااام غرها و سختیها و حال بدها رو براش بگی. بدترین و منفی ترین افکار رو ولی برای ژان حرف نزن. اون فکرای از سر خستگی رو بخودش میگیره و الان بیشتر از هر وقت دیگه ای شما دوتا باید کنار هم باشین و نه در مقابل هم اخ که ما چقدر در سه سال گذشته بالا پایین شدیم. الان که مینویسم احساس میکنم از اساس ادم دیگ ای شدم بلاخره ..این همه نخوابیدن و این همهتجربه سخت یه اثری هم باید داشته باشه پی نوشت: مرسی ازت فرزانه، یادم انداختی اینجا هست..  پی نوشت ۲: عکسه  اثر انگشت اولیه روی پارچه ..