Wednesday, December 2, 2009

برای روزای که با یک ساعت گوش کردن حس می‌کنم همهچیو خوب یاد گرفتم و دیگه نیزی به کار کردن نیست چه راه حالی‌ وجود داره؟ خدایا من تنبل تر و غیر علمی‌ تر از خودم سراغ ندارم. بعضی‌ روزا اصلا حوصله هیچ کاری رو ندارم مخصوصاً وقتهایی که ناهار زیاد میخورم. ..

امروز مثلا صبح رفتم سر یه کلاس، بعدش رفتم ناهار بد رفتم افیس، ۴۰ دقیقه جینگلی برنامهٔ خودشو برام توضیح داد. بد من به مدت ۲۰ دقیقهٔ مفید به اون برنامه نگاه کردم. بعد دیدم داره خوابم میگیره و رفتم در دنیای نامتناهی اینترنت چرخیدم.. چرخیدم.. خدا..دپرس شدم اخبار خوندم.. غصه‌ام گرفت.. بعد شاملو خوندم.. یکم بهتر شدم.. جم کردم اومدم خونه..

این بود امروز من..

یه چند تا نکته رو بگم. من از خودم اندازهٔ روزی ۶ ساعت کار انتظار دارم. کار مفید . اما الان روزی ماکزیمم ۴ ساعت کار می‌کنم که بطور متوسط ۲ ساعتش مفیده..

من آدم چوب بالا سری هستم. روزهایی که استاد نمیاد جشن میگیرم و کار نمیکنم. روز هایی‌ هم که میاد استرس میگیرم کار نمیکنم، کیه که منو بندازن بیرون.

اما من به انسان بودنم خیانت نمیکنم، هر روز با خودم در گفتگو هستم که بالاخره میخوای در این مدت محدود عمرت چه غلطی کنی‌.. چه انتظاری از خودت داری..آیا بهترین راهو اومدم؟ فیزیک می‌خوام؟ چرا پس درس کار نمیکنم.. به نظرم وقتی‌ آدم به سوال‌های فلسفی خودش جواب میده.. انگیزه بیشتری برا کار کردن پیدا میکنه. گاهی با خودم که صادق میشم از خودم میپرسم که هی‌ نکنه برا تنبلی که این سوال‌ها رو بهونه میکنی‌؟! بهونهٔ کار نکردن..

به سنت خودم بعد این بحث با خودم چند تا قرار گذشتم و خیلی‌ بهتر شدم..

اما راستشو بخوای وقتی‌ اومدم خونه باز یه عالمه شام خوردم و کلا حالم گرفته شد از خرفتی..

من این نوشته‌ها رو به سیامک و بقیهی دوستانم هم فرستادم. قابل توجه هدای عزیزم. نگران نباش..

نوشته‌های من حاوی هیچ مطلب غیر اخلاقی‌ نیست دوستان، لطفا نترسید!!!


1 comment:

  1. سلام دوست عزیز
    فکر کنم هممون این روزا رو داریم.همیشه اما گاهی به روی خودمون نمی آریم.
    خود من وقتی اندازه 1هزارم تو به خودم فشار بیارم و فکر کنم میمیرم!!!
    البته فکرا به من فشار میارن!!
    ولی واقعا مساله همین جاس، از خودت ناراحت نشو وقتی این فکرا سراغت میان و مشغولت می کنن.
    شاید همه مون اومدیم اینجا که دنبال این سوال تو زندگی خودمون باشیم!اما معمولا اینقدر دور خودمونو شلوغ میکنیم که...یه دفعه وسط راه میفهمیم که نمیدونیم کجا میریم!
    نظر من اینه که همین الان خوب بهشون بیاندیش!(این لغت همین الان از توی واژه نامه فارسی در اومده)
    و واسه شون جواب بیاب!
    و هر بار تا هر جایی رفتی واسه خودت بنویس . تا دفعه بعد نخای از اول راه شروع کنی:-)
    این حرفارو جدی نگیر....خودم نیاز داشتم ....

    ReplyDelete