دوست دارم آدرس اینجا رو به یک دختری بدم به اسم نسیم ، از وبلاگش میشناسمش . من کلا وقتی جایی کامنت میزارم بدون لینک به اینجاست
تا حالا همیشه اینجا شخصی مینوشتم . فقط آدم های محدودی نوشته هام رو دنبال میکردن . اگه آدم های غریبه بیان من خجالت میکشم. نه چیزهای جالب هیجان انگیزی مینویسم و نه قلم خاصی دارم . تازه ویرایشی هم که در کار نیست .
دیگه اینکه پسره برگشت ، رومانتیک و خوب . یک عالمه شکلات سوییسی و پنیر آورد .
من در آرامش به سر میبرم . با خودم .
سمانه رفته دنبال ویزاش. سمانه بعد تلاش ای که کرد الان خانوم دارای پذیرش دکترا شده و این خیلی خوبه . خیلی خیلی خیلی
میره گوتینگن و من ته دلم بهش افتخار میکنم و ازش راضی ام .
:)
اینقد سفارت آلمان این بیچاره رو برد آورد به بهانه تکمیل کردن مدارک و تایید کردنشون .. این تایید مدرک رو آلمان تازه به درخواست ویزا اضافه کرده . نبود. میری اول میدی تایید و اگه همه چی کامل بود میری مصاحبه و تحویل مدرک .
سمانه رفته دنبال ویزاش. سمانه بعد تلاش ای که کرد الان خانوم دارای پذیرش دکترا شده و این خیلی خوبه . خیلی خیلی خیلی
میره گوتینگن و من ته دلم بهش افتخار میکنم و ازش راضی ام .
:)
اینقد سفارت آلمان این بیچاره رو برد آورد به بهانه تکمیل کردن مدارک و تایید کردنشون .. این تایید مدرک رو آلمان تازه به درخواست ویزا اضافه کرده . نبود. میری اول میدی تایید و اگه همه چی کامل بود میری مصاحبه و تحویل مدرک .
زندگی میکنم. این روز ها همه چیز آسان تر به نظر میاد . فقط دلم برای خونه و مامان اینا تنگ میشه . اصلا حتا نمیدونم دلم برا چی تنگ میشه .. حس مبهمیه.. اخیرا هر بار این حس میاد سراغم باهاشون حرف میزنم. تماس یا چت یا چت تصویری ..
بعد خیلی حالم بهتر میشه ..
گاهی میگم پاشم بعد دکتری برم ایران کلا . بعد میدونم که دو هفته بیشتر ظرفیت آدم های اطراف رو ندارم (بقیه فامیل رو میگم که حضور یکپارچه و سبزی دارند همیشه و آدم مجبور میشه به حرف ها و نظراتشون گوش بده . )
یک کار خوبی از ورونیکا یاد گرفتم .یکی دو روز رو در ماه به اسم روز زیبایی نامگذاری میکنیم . (بیوتی دی )
بعد در این روز به اندازه ٣ تا ٤ ساعت به انجام نظافت و زیبایی زنانه مشغول میشیم. همه موهای زائد رو بنیادی از بین میبریم . جوری که بدونیم تا یک هفته در نمی ان حد اقل.. بعد ماسک صورت میگذاریم . سیبیل ها و ابرو ها رو هم مرتب میکنیم. در این روز همه کار هایی که دلمون میخاد ولی هیچ وقت فرصت نداریم رو هم میکنیم. مثلا اطمینان حاصل میکنیم که همه جای بدنمون دیگه خوشگل تر از این نمیشه .. آخرش یک دوش حسابی میگیریم و به همه بدن لوسیون میزنیم و لا ک ناخن دست و پا ..
بعد تا ٣ روز احساس میکنیم خانوم ملکه تمیزی و خوش بویی و پاکیزگی هستیم . این کار رو دوست ورونیکا هر ماه راه میندازه و اون رو هم مجبور میکنه باهاش انجام بده . روز زیبایی اگه به صورت گروهی انجام بشه آدم انگیزه بیشتری داره .
دیروز رو من روز زیبایی اعلام کردم . یک خرید رفتم و همه چیزایی که نداشتم رو خریدم . (مثلا ماسک صورت و رنگ جدیدی برای موهام ) الان یک خانوم خیلی مرتب با موها و ابروهای قهوه ای روشن هستم با لا ک قرمز . (عکس خواهم گذشت )
اما بزرگترین دغدغه و اضطراب زندگیم اینه که مدت طولانیه سر وقت تزم نرفتم . دو هفته نشستم رو مقاله و یک هفته رو هم هدر دآدم رفتم همایش کار آفرینی . این هفته هم که هیچ ی رسما. یعنی درست یک ماهه که من دست نزدم بهش و این شده یک بت بزرک. باید خانوم ابراهیم بشم .. بزنم بت ها رو بشکنم .