باورم نمیشه امروز ۴ شنبه بود، یعنی وقتی فهمیدم که خیلی دیر بود یعنی ساعت ۴ بعداز زهر من واقعا فهمیدم یجوری، بهش نمیاد امروز سه شنبه باشه، و بله، امروز ۴ شنبه بود. بدیش اینه که من این هفته هم یادم رفت که با رئیس بزرگ کلاس دارم! این یارو خیلی آدم مهمیه و همهٔ گروه میرن سر کلاسش اما من دومین هفتهس که یادم رفته.. یه جوری خوشم! امروز رفتم آخرین مرحلهٔ ثبت نامم رو انجام بدم. طولانیترین ثبت نامی بود که تا حالا داشتم، اما ماشین صادر کننده کارت دانشجویی خراب بود، آدم از خارج انتظار نداره که دسگهشون خراب بشه آخه اینجا خارجه! خانوم با اینگلیسیه بشدت مریضی گفت: نو گو تمارو، سرو کله زدن فایدهیی نداشت، مجبورم فردا باز یه ساعت برم یه ساعت برگردم .. اه بدم میاد از روزایی که نتیجه نداران! از بعداز زهر یه سردردی دارم که نگو..، دلم میخواد چند تا چیز بگم . اول اینکه یکم کم لطفیه اگه نگم امروز رفتم در همون حالت افسردگی قبل پریودی یک دامن و یک ژاکت خریدم. :( چاق شدم نمیخوام.. بعدش به شدت حوصلهٔ هأینریش رو ندارم . یعنی دهنشو باز میکنه میخوام بزنم توی دهانش دلم میخواد اصلا نبینمش. بسکه همش هست.. بسکه حرف میزنه بسکه هی میخنده و سعی میکنه کمک کنه و آدم مثبتی باشه و همه چیو حل کنه و هر روز برامون کیک میخره و بسکه حال آدم رو بد میکنه.. من در طول روز حتا وقتی یادش میافتم اعصابم به هم میریزه، حتا وقتی ازش کمک نخوایم هم هست و یهو با یک عالمه کمک غافلگیرت میکنه.. نکتهٔ خیلی ناراحت کننده اینه که وقتی ازیکی اینهمه بدت میاد باید یادت باشه که یه شباهتی با خودت داره. اون به اطرافیانش فرصت نمیده که دلشون براش تنگ شه.. بسکه همش حضور داره.. من همینجا از همهٔ دوستانی بهشون فرصت ندادم که منو ببینن و دلشون برام تنگ بشه معذرت میخوام. سوم اینکه بهترین لحظاتم سر کلاس آلمانی میگذره. وای خداست. یه هندی داریم که آخر حرف زدنه .. شروع که میکنه منم خندیدنم شروع میشه.. اصراری هم داره حرف بزنه که نگو.. یه مکزیکی هم هست که خندش خیلی خنده داره.. وقتی میخنده همهٔ کلاس روده برو میشن..تلفظ چینیها هم خودش جای بسی خندیدن داره.. چهارم اینکه خیلی زود شب میشه.. منم شبها هیچ کاری نمیکنم.. احساس بطالت میکنم. مخصوصاً وقتی که در طول روز هم کاری نکرده باشم..
آخر اینکه آخر هفتهٔ قبل رفتیم موزه پرگامون، اگه هینریش نبود بیشتر خوش میگذشت راجع به روم مصر و ایران باستان بود و هنر اسلامی.. مجسمههای ۲۷۰۰-۳۰۰۰ ساله ایرانی اونجا بود که روشون آرم فروهر کنده شده بود و از همه چی دیدنی تر مجسمه ۳۰۰۰ ساله نفرتی تی بود. عکس بالا که میبینی همون خانوم نفرتی تی هستش که خانوم طاهره گرف. ها سمانه اینم استفاده از نعمتهای الهی. من کم کم داره باورم میشه که خارج هستم
.
No comments:
Post a Comment