تو اتوبوسيم به سمت درسدن. برنامه داشتيم يكي از اخر هفته هاي سپتامبر بريم پياده روي.. اولش قرار شد بريم مونيخ. هم دوستاي قديمي منو ببينيم و هم كوهستان الپ رو پياده روي كنيم . من تا اخرين نفس پاي قرارمون ايستادم اما ژان چند بار گفت انرژي يك عالمه ساعت اتوبوس نداره.. به دو ساعت و نيم راضي شد. تازه از يك سرماخوردگي دراومده و كمي احساس ضعف ميكنه.
پياده روي اما برقراره. نزديك درسدن در مرز با جمهوري چك يك پارك ملي به اسم bohemian national park یا به آلمانی sächsische schweiz هست با كوهاي جنگلي و سنگ هاي غول اساي اتش فشاني ..از جنس همونايي كه قبلا عكسشونو گزاشتم.. یک اتاق در یک آپارتمان ارزون کوچولو برای دو شب در یکی از روستاهای نزدیک مرز در کشور چک کرایه کردیم و برای رفتن از درسدن به اون روستا ماشین کرایه کردیم. نمیدونستم کرایه کردن ماشین آنلاین اینقدر ارزونه و راحته . البته که من گواهی نامه ندارم و میدونم این مسله گواهینامه دست و پای خیلی از سفرهای کوتاه و خوبو میبنده..
دوست عزیزم در گارچینگ ؛ سفر به مونیخ همچنان در برنامه است :)
دوست عزیزم در گارچینگ ؛ سفر به مونیخ همچنان در برنامه است :)
...
تو راه كلاس زبانم ، دو شنبه است..پياده روي دو روزه خيلي لازم بود. استراحت كردم و بيخوابي هفته ام جبران شد. استرس و خبرهاي بدي كه طي دو هفته گذشته زندگيمو از تعادل خارج كرده بود برطرف شد. تمام فكراي جديدم رو گذاشتم كنار و فقط راه رفتيم.. راه رفتيم و راه رفتيم .. سنگ هاي غول اساي بوهميان رو ستايش كرديم و از اينده حرف زديم.. من و ژان عاشق برنامه ريزي هستيم. هي از برنامه هاي اينده حرف زديم و از زمان حال با دلمشغوليهاش فاصله گرفتيم ..
شب شنبه و شب يكشنبه به رستوران خوشمزه و ارزون روبروي اپارتماني كه اجاره كرديم رفتيم و شام گرم وچرب خورديم و تمام انرژي كه صرف راه رفتن كرديم رو پس گرفتيم.. رستورانش خوب و ارزون بود و اتيش شومينه اش قرمز و گرم ..
من از چند هفته پيش مدام دلم شومينه ميخواست .. هر چه از عمر رابطه ام با ژان بيشتر ميگذره بيشتر اهل بيرون رفتن ام..
يعني انگار هميشه بودم اما هيچ وقت همه چي اينقدر مهيا نبود..سفر كوتاهي بود پر از عاشقي و دل بري از هم .
تا بلند ترين ارتفاعات يكي از چندين مسير ممكن پياده روي رفتيم و زيبا ترين مناظر رو زير پاهاي لرزانمون تماشا كرديم.. البته انگار فقط پاهاي من ميلرزيد..
این هم عکس ها.. البته ریا نشه خیلی خوش گذشت .
این هم عکس ها.. البته ریا نشه خیلی خوش گذشت .
يادم نره از اقاي صاحبخونه پير و ورزشكار بگم كه يك تبلت داشت و با تبلت از ترجمه صوتي گوگل از چكي به الماني يك ساعت با ما معاشرت صميمانه كرد..خنده بود .. با تشكر از تكنولوژي!
باید در مورد سفر کرواسی و سر خوردن از روی زیپ لاین بنویسم ..
باید در مورد سفر کرواسی و سر خوردن از روی زیپ لاین بنویسم ..
No comments:
Post a Comment