Sunday, March 20, 2016

اغاز سال ٩٥

امسال براي من هنوز تمام نشده 
نصفه است 
احتياج به دو سه روز اضافه تو دارم تا ذهنم را جمع و جور كنم و براي خودم مرور كنم و سال را ببندم 
هنوز هفت سين نچيدم. از ديدن عكس هاي سفره هاي عيد و تبريك هاي عيد بهم شوك وارد ميشود. ميگم نه هنوز دو سه روز باقيه. نگو امروز صبح سال تحويل شده و منتظر من نيست تا خودم را در اين شلوغي ها پيدا كنم. 
اين روزها با خواهر ها در حال كشف دوباره دنياي خارج و از نو ديدن دنيا از چشم دو دختر ١٧ ساله ام. اين روزها اصلا وقت مرور ندارم كه.. 
ديشب با هم رفتيم سينماي اي مكس! يكي از بزرگ ترين سينماهاي اروپا با سيستم صوتي خيلي دال بي! خواهر ها در شوك مدام از صفحه سينما عكس ميگرفتند و ميگفتند ديگه نميشه رفت سينما سپهر ساري! اونجا ١/٤ اينجا هم نيست! چرا اينجا اينقدر خوبه! من خوشحال از اينكه شگفت زده گي رو مدام و مدام تو صورت شون ميبينم.  
به قول خودشون يك تجربه تكرار نشدني و بهترين سفر زندگي شون بود. 

No comments:

Post a Comment