Wednesday, June 27, 2012

امروز ٤ شنبست و من از دستم در رفته چند روز پیش خونه بودم ..یک شنبه ظهر از برلین رفتم مارسی  و  بعد  اجک سیو ajaccio. البته اونجوری که بومی ها و اهالی صدا میکنن ی چیزی شبیه اینه . اجاکسیو یک ده یا شهر کوچیک در جزیره کورسیکا است . یکی از جزایر بزرگ جنوب اروپا ..
یک شب اجاکسیو  مودم تو یک هتل خوشگل و بعد  همراه بقیه آدم های سامر اسکول اومدم کارگسه  cargese . از وقتی اومدم اینجا فهمیدم که ساری خودمون هیچ زیبایی نداره . اصلا کل شمال ایران به چی می نازه ؟ به دریا ؟ به جنگل ؟ به سبزی یا ابی ؟ اینجا به نظر من آخر سبزی که تا حالا دیدم . آخر ابی هم هست . آبش اونقدر شفافه که وقتی تا گردن تو ش  هستی هنوز پاهاتو میتونی ببینی .. یک جای دیگه ای هست اصلا

دلم یک جوری به سان همه سفر ها غریبی داره . اصلا من هر جا میرم تا به اونجا عادت کنم حالم بده . بعد  که عادت میکنم یکی باید بیاد منو جدا کنه .  مسعود هم اینجاس که خیلی خوبه . در واقع اولش برام عجیب بود یک دوست قدیمی رو بعد  از چند سال در یک سامر اسکول ببینم . اما مسعود آدم آسونیه .. با ادبیات منحصر به فرد خیلی پر طنز . یادم رفته بود ..
ممنون از گوگل . یهو  بی هوا بستم بلاگر رو . باز که کردم همه چیزو سیو کرده بود ..

من آدم خود آزاری  هستم . در واقع سخت گیرم . همیشه هدا میگفت ینگهد سخت نگیر و اخ که چقدر طول کشید معنی  حرفش رو بفهمم .. جهان جای سخت نا  راحتی برای منه . نمیتونم مغزم رو از فکر کردن وای بستونم . گاهی فکرمیکنم کاش یک ساعت ساکت بشه ملاجم . احتیاج دارم به مسکرات و چیز های دیگه پناه ببرم .

جای پسره خالیه . جای سمانه خالیه . جای مریم خالیه . جای تهمینه و ساناز و سروناز خالیه . دلم میخاد با همه این آدم ها برم دریا . با همه کسایی که دوستشون دارم و الان اگه اسمشون رو بنویسم اینجا پر میشه . دریا جاییه که آدم آزاد میشه . وقتی تو آب شناوره وجودش رها ست.

دیشب باز خوابت  رو دیدم هدا. خواب دیدم برگشتی و راه میریم و حرف میزنیم . کی پس ؟ من نگرانتم ...

اینجا همه دور هست. من هم خوش حال و سر خوشم هم دلتنگ . هم احساس میکنم از خونه و امنیت دورم و هم لذت زیادی از آفتاب و دریا میبرم .
جهان جای بزرگ باور نکردنیه ..
بازم حرف دارم اما شارژ این ماشین داره تموم میشه و منم میخام برم یک گوشه ای فوتبال ببینم .
پسره برای آرامش مغزی من خلق شده . برای اینکه میدونه کدوم کلمه رو به کار ببره تا اون آشوب ساکت بشه ..
این پسره ..





No comments:

Post a Comment