١ دو نفر در فیس بوک منو بلاک کردند. هر کدومشون منو یاد یک دنیا خاطره میندازه
خب شما خانوم، شما آقا حقتونه دیگه من رو نخواین. من دلم براتون تنگ شده اما هنوز نمیتونم بیام با ها تون حرف بزنم. هنوز خیلی آماده نیستم .
٢ راجه به کلاس زبانم باید بنویسم . راجه به معلم مون و احساسی که بهش دارم
راجه به دوستام و هم کلاسی هام . معلم مون مثل معلم مدرسه ابتدایی میمونه با همون آرامش و نقش شبیه مادر. مادر دوم. صبور و با حوصله . با ما همه یک جور برخورد میکنه . به اونی که درسش بهتره بیشتر توجه نمیکنه . همه رو دوس داره . همه خیلی دوسش داریم .
امضا جم کردیم که برا ترم بعد هم بمونه . قرار شد آخه یکی دیگه بیاد جاش
٣ یک جاهایش دلم خیلی تنگ میشه . برای دوستانم برای کسانی که باهاشون بزرگ شدم. برای شیطونی و بازی باهاشون . برا نشستن دور هم و چایی خوردن . آیا این دلتنگی با من برای همیشه میمونه ؟ آیا این همون بزرگ شدنه ؟ ساناز سروناز رفتن مدرسه . دوستاشون رو دیدن. انگار تابستون اون ها رو از بخشی از زندگیشون جدا کرده بود.. حالا هر روز همو میبینن .. تا ابد .. دنیا برای یک آدم مدرسه ای که ته نداره .. پیشدانشگاهی آخر بزرگ شدنه برا اونا ..
٤ با یک آدم خوبی آشنا شدم که من رو با یک رسم خوب آشنا کرد. امیدوارم بمونه تو زندگیم.
٥ نمیرم حالا حالا ها ایران . اینکه اونقدر میمونم تا این درس برا همیشه تموم شه یک حس امنیت خوبیه. انگار دارم بلاخره آخر ماجرا رو میبینم.
٦ زندگیم در تغیره. باشه . خوبه .
٧ راجه به درس و کار دوس ندارم حرف بزنم. تکراریه ..
٨ منتظرم. این ژانر انتظار هم تو زندگی من دایمی شده ..منتظرم و میترسم. تو دلم یک عالمه شادی زندانی کردم .. میترسم قبل اومدن سمانه شادی رو شروع کنم و نیاد. میدونم میاد.. نمیخوام اصلا فکر کنم. هر روز که سایت سفارت رو میبینم و هنوز آپدیت نکردن چون نمیخوام ببینم که هنوز نیومده میگم خوب دیگه امروز چک نمیکنم.. و بعد هر بار که میرم میل چک کنم مثل آدم های مسخ شده اون رو هم.. یک دور باطل شده ..این آدم خیلی تحملش بالاست . اگه من بودم دیگه الان قطع رابطه کرده بودم با خدا و پیغمبر .
٩ منتظر آینده خودم هم هستم. دلم میخاد بدونم بعدش چی میشه
١٠ تهمینه یک کار کوچولو پیدا کرد که امن و خوبه :) همه راضی ایم. آرزو میکنم همین جور بیشتر و بیشتر هر روز چیزی خوب براش بیاد..
No comments:
Post a Comment