Monday, July 16, 2018

من از نوشتن راه گریزی ندارم

تصمیم گرفته بودم اینجا ننویسم. فکر کردم عمر  یک وبلاگ به سر میاد و وبلاگ میکشه کتاب تموم شده برای آدم هایی که اونرو دنبال میکنن.. یا میکردن 
اما اخیرا خیلی و خیلی به نوشتن فکر میکنم و هم زمان به قدمت دفتر ها و دست نوشته ها و دوست ها .. هر چی قدیمی تر عزیز تر. تکراری که تمام نمیشه . فصل آخری در کار نیست. 

تصمیم گرفتم از نو همین جا بنویسم. ایده اصلی ام اینه که یک وبسایت درست کنم اما فعلا از اینجا تو اونجا خیلی راهه. نقد رو میچسبم و نسیه رو ول میکنم . 

به قول مولانا "دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم"


 (البته شعر طولانی بود خودم نصفش رو خوندم اینجا گذاشتم که بعدا  بقیه اش رو بخونم ) 


اینم سایت خود عکاس 



No comments:

Post a Comment