Friday, October 21, 2011

اون شبی که رفتم سینما -یک

۰
رفتم فیلم دیدم دباره 
یاد گرفتم شب هایی که دلم گرفته برم سینما
بلیت بگیرم برا هر فیلمی که اون ساعت پخش میشه 
آگهی فیلم "شرم" رو تو روزنامه خوندم .. رفتم که ببینمش .. بلیطش تموم شد . گفتم .. آقا قربون دستت خوب بلیت اونیکی فیلم رو بده ..گف کدوم.. گفتم بعدی .. . فیلم بعدی "مایکل" بود...یکو نیم ساعت بعد
بعد فک کردم "ها. چی فک کردی همینطوری بلیت خریدی.. اگه خیلی فیلمش داغون بود چی؟؟" ،،ترسیدم ..رفتم توضیح فیلم رو خوندم .. درس نفهمیدم درباره چیه ، به یاری اینکه دایره  کلمات انگلیسی ما محدوده..
 ۱ 
فیلم راجه به یک بچه دزد بود که زندگی بیرونش خیلی عادی بود.. از دید آدم های اطراف یک آدم معقول بود با شغل نرمال .. بین آدم ها زندگی  و کار میکرد.. اما یک بچه رو زندانی کرده بود تو خونه و آزارش میداد ..
بهترین قسمت فیلم اونجایی بود که نشون میداد کودک آزارها (یا بیماران جنسی ) بین آدم های معمولی زندگی میکنند. آدم های خوبی اند حتا ممکنه دوستان ما باشند. آدم بزرگ ها حتا شک نمیکنند که ممکنه این آدم کودک ازار باشه . اینجای فیلم عالی بود

بار ها شده وقتی صحبت از آزار جنسی زن ها (یا کودکان) در خیابون میشه دوستان پسر/مرد ما  با چشمان خیلی متعجب به صحبت های ما گوش میدند و فکر میکنند قصه های ما زن ها از دیدن آلت بیرون آقایون در خیابون یا تو ماشین ویا هزاران نوع دیگه تجاوز خیابونی و فامیلی  من در آوردیه ..حتا یک وبلاگی بود که زن ها تجربه های آزارهای جنسی  رو مینوشتند ودسته ای از  مردها کامنت های خیلی خیلی نا جوانمردانه ای در انکار اون تجربه ها و ساختگی بودن اون ها گذاشته بودند ....

نکته همینه که این آدم های مشکل دار بین اقوام و دوستانشون زندگی ظاهرا نرمال و معقولی دارند و حتا زحمت زیادی میکشند تا راز بیماریشون رو پنهان کنند، و میبینیم که خیلی هاشون موفق هم هستند.
راستش یک نمونه اش رو به چشم دیدم.. و دیدم که این آدم چه تلاشی میکنه تا رازش به عنوان یک کودک آزار فاش نشه ..
یک بار مینویسمش .. 

بله .. پدر مادر هامون حق داشتن ما رو از بچه دزد بترسونن..یک جاهای فیلم من متقاعد شدم که بچه نخواهم آورد.. بچه ها معصوم و بی دفاع اند  ، فیلم  به زبان آلمانی با زیر نویس انگلیسی ..ناراحت کننده هم بود یک جاهاییش ...اما ارزش دیدن داشت
ازسری فیلم های  فستیوال فیلم فیلادلفیا بود (من چمیدونستم فستیوال چیه.. یک عالمه صف وایسادم برا بار اول ).. بقیه فیلم ها رو چک کردم . جدایی نادر از سیمین توش نبود توش .. تو فیلم هاش  یک فیلمی بود با بازی جورج کلونی که دوس دارم ببینم .. یک فیلم دیگه ای بود درباره اعتیاد به سکس .. که همون "شرم" بود.. از دست دادمش .. معلوم نیس دوباره کی بیاد رو پرده ..

 ۲ 
بی ارتباط به مطلب بالا
حالم بده .
قلبم درد میگیره..
کاش بچه ها زود تر بزرگ شن...
گاهی آرزو میکنم کاش همه چی زود تر تموم شه ..
همه زندگی های ما ..

۳ 
اصلا خجالت نداره آدم تنهایی بره سینما بلیت گیرش نیاد.. این وسط بره رستوران سینما برا خودش شام بخره .. وقتش رو پر کنه تا نوبت فیلم بعدی برسه .. اصلا هم آدم نباید فک کنه چرا هیچ دوستی نداره که با هم فیلم ببینن. گاهی اینجوریه .. بهتر از تنهایی  خونه نشستنه..

No comments:

Post a Comment