تو مترو از راه كه رسيد دفترش رو باز كرد و شروع كرد از روش خوندن .. يك سري ورق هم لاي دفترش بود.
به خودمون فكر كردم، ما هم احتمالا وقتي به سن و سال اون برسيم يك دفتر گل گلي خواهيم داشت و روز ها توش رو درست مثل الان سياه ميكنيم. دوست داشتم پيريمون رو كه توش دفتر هنوز يك نقش ثابت بازي مي كنه..
No comments:
Post a Comment