یک درخت انگور خواهم کاشت. برای تمرین صبر. شاید روزی از صبر زیاد شراب گیرم آمد. خانوم تاتایی میخواهد رها کند. و مثل یک آدم زنده زندگی کند. خانوم تاتایی میخواهد به طور مسئولانه یی خودش را شاد نگاه دارد. قول بدهد که دست از غر زدن به جان آحاد ملت بر دارد. مخصوصاً دوست پسر گرامی که بسی از دست من در رنج است. وی این گزارش را در حالی مینویسد که یک آب نبات چوبی کولا میمکد و چهار زانو روی صندلی آفیس جدید نشسته است. وی میخواهد درست بشود. سالم بشود. مثل آدم درس بخواند و مثل آدم از زندگی خوبی که دارد لذت ببرد. باری، یک روز خانوم تاتایی در رختشور خانه خوابگاه دوستی را دید و در جواب احوال پرسی گفت که خیلی سخت است آدم در خارج زندگی کند. دوست هم نه گذاشت و نه برداشت گفت خودت خاستی بیای، کسی که مجبورت نکرد. الانم میتونی برگردی، کسی که مجبورت نمیکنه بمونی.. در آن هنگام بود که خانوم تاتایی به خودش آمد و دید چه بسا دوستانی که از غرهای وی هیچ گونه حمایتی نمیکنند و چقدر مسئولانه با زندگی رفتار میکنند. توماس عزیز میخواهد تا ساعتی بعد با ما صحبت کند. فعلا ما برویم.
Friday, July 2, 2010
از غوره تا حلوا
Subscribe to:
Post Comments (Atom)
-
نگران کامپیوترم هستم. حرکات ریقویی از خودش نشون میده. این جوری نبود هیچ وقت. این سگی که تو این خونه هست آدم رو عاشق خودش میکنه بسکه میفهمه !...
-
سلام من برگشتم، هنوز شادم، هنوز پوست تنم از خوشی پره، هنوز سردرد خلأ نیومده سراغم، من وارد مرحلهٔ جدیدی شدم که وقتی آدمها برای بار دوم به...
-
امروز منو گول زد، صبح که پا شدم ساعت ۷:۴۰ بود خواستم بخوابم که یهو صدام کرد گفت ببین چقدر آسمون آبیه.. حیف نیس بگیری بخوابی.. بد دیدم راس می...
این استراتژی مامان منم هست (البته گاهی وقت ها) همین غر بزنم چنان جفت پا می ره تو دماغم که ...
ReplyDeleteبله! متاسفانه جواب می ده گاه و بیگاه این روش...
به هر حال تمام این درمان ها و اون درمان ها و کلا همه درمان ها مقطعی می باشد. من گفته باشم! من تجربه دارم خب.. سر 4 تا شوورو خوردم!