Tuesday, November 25, 2014
زور میزنم بیشتر بنویسم
Thursday, September 25, 2014
من در این ماه های سبز و ساکت
Thursday, August 21, 2014
دل تنگ ي
Monday, August 4, 2014
منِ شروع ماه اگوست
Sunday, July 27, 2014
بيخوابي
Monday, July 7, 2014
Home sick
Friday, June 27, 2014
ادامه دارد
Wednesday, June 25, 2014
جراحي بيني من
Monday, May 26, 2014
يك دو شنبه طبيعي
Wednesday, May 14, 2014
در اين قطار
Sunday, May 4, 2014
ماه اي ماه بزرگ
Monday, April 28, 2014
update with a lot of delay and sharm-sorry
Friday, April 11, 2014
جمع بندي اخر هفته
Tuesday, April 8, 2014
حال امروز من
امروز یکی از روز های بهاری بادی بود .. از بس باد سرد به مغزم پیچید که تا شب سردرد داشتم.
امروز با اما بودم. اما بچه کوچک انا همکار قدیمی عزیزمه که سه ماهشه و من ازش به صورت پاره وقت پرستاری می کنم ، هنوز نمیتونه خودش رو قل بده اما با چشماش چیزا رو دنبال میکنه و بی دندون میخنده. کلا به صورت نهایت طبیعی خودشه.. نا ارومی به وقت نا ارومی و شادی به وقت ارامش.
امروز صبح پا شدم و بعد از صبحانه نشستم طراحی گلدون گلی که شروع کردم رو ادامه دادم. بعد نهار اماده کردم ، خوردم و رفتم به اما برسم، و وقتی برگشتم خونه ساعت ۶:۳۰ عصر بود، سعی کردم بخوابم شاید سردردم بهتر بشه اما نشد.. تا ساعت ۹:۳۰ که با گذاشتن کلاه برطرف شد.
این روز ها چلنج زندگی من ایجاد تفاهم و دوستی بین من و پیدا کردن کاره. دوست دارم با حال خوش و دل اروم این صفحه اینترنت رو باز کنم. وقتی نامه درخواست رو مینویسم یا تغیر میدمش ارامش داشته باشم و در کل روحیه زندگیم سر جاش بمونه وقتی از جایی رد میشم.
خوشحال ومتعجب از این همه سبز شدن ناگهانی پارک روبروی خونه ام.
شب ها هنوز اون صدای همیشگی منو صدا میزنه، دنبالش راه میافتم.. یادم رو میبره به کتابهایی که امروز دوست داشتم بخونم و نرسیدم.. به فکرایی که دوست داشتم بکنم و نکردم .. به کارایی که نمیدونم چین اما نکردمشون..صدا از ته من منو میاره بیرون و میگه امروز هم تمومش نکردیم.. بچه ها الان خونه خوابیدن.. تهمینه حالش خوبه.. مامان هم هست.. صدا با من دونه دونه جاهای مهم دنیا رو چک میکنه و سر اخر میاد میرسه به جاناتان.. میگه فردا بیشتر باهاش زنذگی میکنم.. ..صدا میخواد در شب رو ببنده و با خیال راحت بذاره من برم بخوابم..
Tuesday, March 4, 2014
شب اخر
Wednesday, January 22, 2014
me and one of the cats
Monday, January 20, 2014
از اينجا و انجا
Tuesday, January 14, 2014
اين روزاي من
-
نگران کامپیوترم هستم. حرکات ریقویی از خودش نشون میده. این جوری نبود هیچ وقت. این سگی که تو این خونه هست آدم رو عاشق خودش میکنه بسکه میفهمه !...
-
سلام من برگشتم، هنوز شادم، هنوز پوست تنم از خوشی پره، هنوز سردرد خلأ نیومده سراغم، من وارد مرحلهٔ جدیدی شدم که وقتی آدمها برای بار دوم به...
-
امروز منو گول زد، صبح که پا شدم ساعت ۷:۴۰ بود خواستم بخوابم که یهو صدام کرد گفت ببین چقدر آسمون آبیه.. حیف نیس بگیری بخوابی.. بد دیدم راس می...