Monday, March 1, 2010

صبح دوشنبه همه آدم‌هایی‌ که ساعت ۹ به زور از خواب پا میشن بخیر..

حالا من هنوز بعد از یه صبحانه نصف نیمه گرسنمه و می‌خوام خودمو به یک چایی اول وقت دعوت کنم. دیشب تا ساعت ۳ صبح داشتیم بحث میکردیم با نرگس.. من ضمن بحث داشتم به این فک می‌کردم چرا آدم‌های دور و بر من این همه شبیه منند؟ مخصوصاً در مورد شرایط اولیه!

من خوابم میاد.. در هفتهٔ گذشته این زود‌ترین زمانیه که بیدار شدم. گور پدر..

No comments:

Post a Comment