Monday, September 26, 2011

قصه ی ما به سر رسید

بابا بزرگ پیر خونه روجا و میم  مرد 
:(((((

غصه دارم
آدم پیر که میمیره جاش تو خونه برا همیشه خالی میشه
آخه پیر ها مثل بچه ها بی گناه ان
پیر ها آرومند ..کندند ..آدم بهشون دل میبنده ..کارای خنده دار میکنند.. مهربونند .. (البته نه همشون)


وقتی هستند آدم ممکنه  از پیری ویک دندگی و اینکه زندگی  رو کند و پر از دارو و دکتر میکنند..شکایت کنه ..
از اینکه زندگی رو به شیوه خودشون تغیر میدند.. دست و پا ی آدم رو برای سفر و مهمونی و همه چی میبندند..از اینکه زیاد حرف میزنند .. یا خاطره میگند.. یا حرف گوش نمیدند ..
 آدم ممکنه گاهی بگه اوووف دوباره آقا جون/مامانی  شروع کرد ....


اما وقتی یک هو تموم میشند... یک جا تو قلب آدم خالی میشه ..
همیشه خالی میمونه.. دل ادم تنگ میشه .. تنگ میمونه ..

آدم دلش که تنگ شه گریه اش میگیره.. میخاد یک هفته باشه .. میخاد ۳ سال ...
:((

1 comment: