بخش ۱- چس ناله ها:
حذف شد.
بخش ۲. تصمیمات:اما حالا تا اینجا هستم..کلی کار دارم با خودم. یک عالمه برنامه دارم تو این کله ام. تصمیم گرفتم تا پایان این مدت ۶ ماهه تلکیفم رو با زندگیم و اینکه میخوام چه کارایی کنم روشن کنم. حد عقل یک چند تا کار گنده رو برنامه ریزی کنم. وقتی برگردم تو شادی زندگی با پسره و هیاهوی زندگی اونجا غرق میشم.. این یک فرصته که از دور به زندگی اونجا نگاه کنم و ببینم میخوام با آیندهای که جدی جدی داره میاد چی کار کنم. این ۴ ماه اینقد سریع گذشت که با خودم فکر کردم اوه... باقیش هم همینجوری سریع میگذره..
منظورم از چه کارایی تو زندگی فقط شغل نیست.. کارای کوچیک و بزرگ. کاری مهم خطکشیِ اصلی زندگی.. که آدم هر چند سال یک بار باید از نو نگاه کنه ببینه آیا همون جا که میخواست است یا نه.. بعد میخواد کجا بره یا باشه..
بخش ۳ مشاهدات :
(بی ارتباط) یک سیستم خوبی که اینجا دیدم اینه که تابستون ها، معلمهای علوم دبیرستان، میان در یک آزمایشگاه که تحقیقات مدرن میکنه ۲ ماه میمونن، و هر هفته یاد میگیرن که موضوعات به روز تحقیق در اون آزمایشگاه، در گروههای مختلف چیه، بعد یک طرح درس میریزند و یکی از موضوعات رو انتخاب میکنند و بیشتر یاد میگیرنش. در اخر تابستان یک سمینار میدند واسه اعضای گروه به عنوان گزارش کار (چون یک پولی به عنوان بورسیه میگیرند واسه این کار). این دانش رو میبرند به دبیرستان، در کنار درسهای بچه ها، اینها رو به زبان پایه و ساده برای اونها میگند. عکسها و نمودارها رو نشونشون میدند و گاهی تیتر مقالات رو میگند و اینها.. بد یکی دو بار بچهها رو میارند به آزمایشگاه واسه بازدید در طول سال.
فکر کنین شما سال دوم دبیرستانین و میرین آزمایشگاه یک دانشگاه و اونها براتون به زبان اسون میگند که هدف از کار هایی که اونجا انجام میشه چیه و اون کارها رو چه طوری انجام میدند.. مثلا دیدن سلون گلبول قرمز با چه میکروسکوپی انجام پذیره و کلا قضیه چیه..و یا الان داره چه تحقیقهای برا درمان سرطان ریه انجام میشه..
هر چیز که اینجا میبینم ایده میگیرم که وقتی برگشتم ایران..(اگه برگشتم..اینم یکی از اون چیزاس که نمیدونم..) اونجا کلی جای کار هست..
***
نکته مهم ۱. سال دیگه درست این موقع باید دفاع کنم.
نکته ۲. الان استادم وسط این نوشتن اومد یک عکس گذاشت جلوم، تصویر شماره یک (fig. ۱) از کتاب essential cell biology ، گفت تو اولین نفری هستی که داری این نیرو رو اندازه گیری میکنی، نیرویی که یک سلول گلبول سفید باهاش یک جسم خارجی رو میخوره، جسم خارجی میتونه میکرب یا سلول مردهٔ بدن باشه. این رو حتما تو صحبتهات به دیگران بگو..
گفتم شما که غریبه نیستین.. بدونین یک کارایی است که آدم برا بار اول انجام میده. و استادش میاد اینو بهش میگه و آدم تا ته وجود ذوق میکنه.. (ته وجود=تو نشیمنگاه)
استاد یک وسواسی در تند تند سر زدن به آدمها داره و هر بار میاد میبینه یک صفحه فارسی بازه میگه اینو من نمیتونم بخونم. (منم اصلا تلاش نمیکنم که مدام این وبلاگهایی که بازه رو ببندم )..
نکته ۳.پسره موهاش رو رنگ کرده.. یعنیهای لایت کرده.. آه ه.. دلم میخواد زودتر ببینم چطور شده.. هیجان انگیزه در حد تیم ملی.. بهش کلی افتخار کردم که این گونه تابو شکنی کرد...
نکته ۴. یک ربع دیگه اولین مهمونی همجنس گرهای دانشگاه در مرکز LGBT دانشگاه برگزار میشه. منم دعوتم !!! حال ندارم اصلا (در ارتباط با چس نالهها .. و احساس کسالت بیخود).. اما میرم.. تجربه نشون داده نباید به حال ندادن پا داد. بشینی تو خونه هیچی تغییر نمیکنه)
فردا ویرایش میکنم . خدافظ
LGBT=Lesbian Gay Bisexual Trans gender
No comments:
Post a Comment