وقتی آدم باید درس بخونه همه گوش و کنار خونه رو کشف میکنه. یهو چشمش به روی دنیا باز میشه. من نشستم پشت میز خیر سرم تمرکز کنم، دیدم یه عنکبوتی شبکه درست کرده به چه عظمتی، شمردم ۷ تا پشه تو تارش به دام افتاده بود. بعدش من تلاش کردم یه حشره رو بگیرم بندازم تو تار ببینم چی میشه، نتونستم پشهها رو زنده بگیرم. بعدش هر ۱۰ دقیقه که ۲ خط میخوندم چک میکردم ببینم در چه حاله، الان شدن ۱۰ تا حشره، یه حشره سبز کوچیک رو گرفت به دهانش از این ور تار رفت انور.. پروسه تار تنیدنش هم دیدنیه. هی میبینی دور خودش دست پاشو حرکت میده. بعدش تو هوا راه میره.. یه شبکه سه بودی درست میکنه. من بهش حسودیم میشه. خیلی خفنه.
فکر میکنین چقدر طولش؟ وقتی پاهاشو جمع میکنه حدود ۳ سنتیمتره، حدس میزنم اگه پاهاشو بکشیم طولش به ۷ سانتیمتر هم میرسه. من اصلا دوست دارم اینا تار میبندن تو اتاقم، احساس میکنم از تنهایی در میام. از ورود هر جونوری غیر از پشه و زنبور هیولا استقبال میکنیم.
این زنبور هیولا که میگم خیلی گندهس. یعنی شیرین ۵ سانت طول و یک و نیم سانت قطر داره.. سیاه هم هست.
آره خلاصه مائیم و موج سودا، شب تا به روز تنها، همراه عنکبوتا.
No comments:
Post a Comment