Wednesday, August 25, 2010

:(

من همیشه تلاشم رو کامل انجام میدم تا خوب بنویسم. همیشه هم فک می‌کنم خیلی‌ خوب نوشتم. ولی‌ ظاهرا من فک می‌کنم که خوب هستم.

استاد رهنما‌های من در زندگی‌ یک هنر رو خوب یاد گرفتن، اینکه یه قلم قرمز وردارن برینن تو نوشته‌های من. اونقد توماس از من اشکال نگارشی و انگلیسی گرفت که آخرش پرسید برنامت چیه برای‌ تقویت زبانت؟؟

............

بعد از نوشتن پست قبلی نیم ساعته دارم فیس بوک می‌کنم

دیگه حوصله کار ندارم از الان روز رو تموم اعلام می‌کنم. می‌خوام پاشم برم خونه تمیز کنم. موبایل بخرم. و اعلام آزادگی کنم. بعدش بشینم و اشکالاتی که توماس وارد کرده رو اصلاح کنم.‌ای بر پدرش.

الان تو فیس بوک کتاب داف و دیوانه رو دیدم. من واقعا کفّ می‌کنم از اینهمه خلاقیت مردم.

No comments:

Post a Comment